WFP

کمک کنید تا به گرسنگی کودکان پایان دهیم

Sunday, September 28, 2014

Two

عادت داشت که پاهاشُ تکون می داد 
سال ها پیش سعی کرده بود این کار را ترک کنه 
اما وقتی پایش را تکان نمی داد 
دندان هایش را به هم می زد 
 
بودای خندانی روی میزش بود که کادوی تولد برادرش بود  
و درست کنار بودا و مماس با سایه اش در نور لامپ کم مصرف یکی از شب های مهر ... کوزه تزئینی کوچکی ، یادگاری از خواهرش ، آرامیده بود 
در حال نگارش متنی پر از توضیح جزئیات بود 
مثل باباگوریوی بالزاک 
یا شاید هم این وضعیت موقتی بود و این علاقه به نگارش جز به جز فقط تحت تاثیر کتاب 
The Casual Vacancy 
اثر 
جی کی رولینگ 
بود 
که به تازگی خواندنش را آغاز کرده بود 
گاهی پوست خشک شده دستش را که به خاطر وسواس به حمام رفتن و شستن مکرر دست ها خشک شده بود نزدیک دهانش می برد و قسمت های پوسته شده را با زبانش می خیساند 
پنجره باز بود 
هوای مهر ماهی تهران به داخل می آمد 
یاد سارا افتاد 
دختر عمویش 
یک بار در کودکی به او گفته بود که مالش دست به این شکلی که حالا نویسنده دستش را می مالید کار معتاد هاست 
نویسنده آن روز نفهمیده بود چرا ؟ 
اما چندی بعد که خود ارضایی را یاد گرفت فکر کرد شاید سارا منظورش خود ارضایی پسرانه بوده است و در واقع جرات نکرده است که این را به نویسنده بگوید 
برادر سارا خود ارضایی را به او یاد داده بود

Friday, September 26, 2014

یک

ولی واسه رشد کردن باید به خودم بر می گشتم … به علاقه هام 
جمله ها رو توی وایبر بی تفاوت از نظر می گذراند 
به نظرش این خیلی سطحی بود 
به نظرش حرفایی که داشت زده می شد خیلی سطحی بود 
آدما همیشه … همیشه که نه … گاهی 
گاهی آدما اتفاقاتی رو که براشون پیش اومده جور دیگه ای تفسیر می کنن که بتونن غم پیش آمده را هضم کنن 
اصن صبر کن ببینم 
شایستی دروغ ، یه خصوصیت تکاملی باشه 
شایستی اصن بشه با نظریه تکاملی داروین اثبات کرد که اگه دروغ نبود ، نسل بشر منقرض شده بود 
 
چرا بایستی کسی اون قدر پست باشه که برای گفتن اینکه من دیگه به تو حسی ندارم کلی آسمون ریسمون به هم ببافه 
من که کلی بهش توضیح داده بودم که تو طبق دانشی که من دارم اصن امکان نداره عاشق من شده باشی 
الیا نخواسته بود درک کنه 

Tuesday, September 16, 2014

Ba hamishe moondan. Vaghti ke hichi moondani nis. Mano kashti tooye istgahe metro. Azat asabaniam. Azat narahatam. Ke chera man asan barat mohem nistam? Vaghean man chiam? Ye sargarmi? Mage gharare bish az in bashi agha navid? Yade booye khoshe zan oftadam ke naimie migoft. Che jaleb ke oonam familish naimie. Alan ham miay asan havaset be man nis ke. Ney hadise rahe porkhoon mikonad. Ghesehaye eshghe majnoon mikonad. Dar ghame ma rooooooozha bigah shod. To beman. ... Nemidoonam. Age mikhay beri ham boro. Kash violonam vasam moonde bood. Sham o parvaaaane manam. Rosvaye zamane manam. Divane manam be khoda ke toro dooset daram. Yare peymane manam. Az hame bigane manam. Nafasi ke vared mishavad. Nafasi ke kharej mishavad. Doreyi ke toosh neveshtan azade. To delet mikhad man dasteto begiram? Fek nemikonam. To ey khodaaaaaaaye man. Zamin o asemane to milarzaaaaad be zire paye man. Divaaaaaaane manam. Divaaaaane manam. Alan croissantat o midam dastforoosha bokhoran. Majnooone gar sahra dele man. Rosvaaaaaaaaaaaaa dele man. Daghe hasratha dele man! Shayesti ke khati ke rooye dastam oftade. Khakestare parvaneh hast. Parvane ba khoone zereshki. Ye rooz ye jaye kheili nazdik ye pesare bood ke hich kasi.                      Doosesh nadasht.                Hichki. Hishki.

با همیشه موندن. وقتی که هیچی موندنی نیس. منُ کاشتی توی ایستگاه مترو. ازت عصبانیم. ازت ناراحتم. که چرا من اصن برات مهم نیستم. واقعن من چیم؟ یه سرگرمی؟ مگه قراره بیش از این باشی آقا نوید؟ یاد بوی خوش زن افتادم که دبل یو می گفت. چه جالب که اونم فامیلش دبل یو هست. الان هم میای اصن حواست به من نیس که. نی حدیث راه پر خون می کند. قصه های عشق مجنون می کند. در غم ما روزها بی گاه شد. تو بمان. نمی دونم. ... اگه می خوای بری هم برو. کاش ویولنم واسم مونده بود. شمع و پروانه منم. رسوای زمانه منم. دیوانه منم به خدا که تو رو دوست دارم. یار پیمانه منم. از همه بیگانه منم. نفسی که وارد می شود. نفسی که خارج می شود. دوره ای که توش نوشتن آزاده. تو دلت می خواد من دستتُ بگیرم؟ فک نمی کنم. تو ای خداااااای من. زمین و آسمان تو می لرزد به زیر پای من. دیواااانه منم. الان کراسانُ می دم دست فروش ها بخورن. مجنون گر صحرا دل من. رسواااااااااااااااا دل من. داغ حسرت ها دل من. شایستی که خطی که روی دستم افتاده. خاکستر پروانه هست. پروانه با خون زرشکی. یه روز یه جای خیلی نزدیک یه پسر بود که هیچ کسی دوسش نداشت. هیچ کسی. 

Friday, September 12, 2014


همش بهم می گن ننویس ... نگو ... :))) و من هی دوس داااارم بیش تر لج بااااازی کنم. چند روز بود یه کم آدمِ خوبی شده بودم.  کم تر لایک می کردم. کم تر Share می کردم از ایناااا که نبایستی گفت چیاااا. چون همه خجالتی هستن. یا شایستی ننویسمُ نگم چون ممکنه بقیه ازم خوششون نیاااد. یا تاییدم نکنن. یا ازم بترسن برن فرااااار کنن. اما چه کنم. بعد از این چند روووز محدودیت ذهن من داااره می ترکه نمی دونین سه روز پیش چی می گف. راستشُ بخواین از کسی که پنهووون نیس. از شمااا هااا چه پنهون سه روز پیش عصر یهو ... ... ... بیب ... بوق ... بیب ... صحنه شطرنجی 

نزدیکااااش بود که حس انسان دوستیم گل کرد و به این فک کردم که من اصن دوس ندارم بچه هام بمی رن  واسه همین چست و چابک ... با قدم های بلندان رفتمُ یه فنجون برداشتمُ آوردم و بچه هامُ نجات دادم. بعدش گذاشتمشون توی یخچال. اومدم توی گوگل سرچ کردم و متوجه شدم تا سه روز این میلیون ها بچه ام زنده می مونن. تصمیم گرفتم این سه روزُ براشون بهترین خاطره عمرشون کنم. یخ که شدن ریختمشون توی کیسه فریزر که ازش بتونن بیرونُ ببینن. رفتم باهاشون پیاده روی. پاساژ اندیشه. بعدش پالیزی رفتین آب لیمو پرتغال خوردیم. بعدش رفتیم سینما. بعدش بردمشون تئاتر. حتی کنسرت هم بردمشون. واسه شام بردمشون بیگ بوی. پارک لاله هم رفتیم. شب گذاشتم که کنار خودم بخوابن. با هم ماهُ تماشااااا کردیم. و خلاصه خیلی خوش گذشت. امروز بردمشون ریختمشون توی رودخونه. آخرای عمرشون بود. چه قدر زودتر از من پیر شدن.  دلم براشون تنگ شده. 

Tuesday, September 2, 2014

به من قول داده بودن که انسان ها بعد از سن بلوغ باورهاشون تثبیت می شه. تاکید کرده بودن زندگیاااااا روتین می شه. گفته بودن می شه به بعضیااااا اعتماد کرد ! هه ... گفته بودن می شه کمبود روانی نداشت. زر زده بودن که ایناااا که خودکشی می کنن روانین ... . خودم هم فک کی کردم آدمااا می شه با شعاراشون یکی باشن. این طور به نظر می رسید که ادعا نبایستی با اون چیزی که واقعن هست فرق داشته باشه. شایستی شما زندگیاتون خوبه ! شایستی هیچ مشکل عاطفی ندارین ... . اما من داااااد می زنم که با همه دنیا مشکل دارم. با ذره به ذره ش . نوترینو به نوترینو ! نفرین می کنم هر کسیُ که زیر بار هر دو رویی و ... ! :/ گرچه می دونم نفرین من بی اثره. 
شب بخیر. 
آرزو می کنم بی توجه به این متن من فقط برای یک شب ... فقط یک شب هم که شده ... همه جهان! همه جهان برعکس اون کوفتی که من فک می کنم باشه. آروم و شاد !