قبل ترها خودمان را هی میچلاندیم و با هزار زور و ضرب جمله ای را تایپ میکردیم و همزمان هم والدِ غرغروی درونمان بال بال میزد ، فریاد و فغان سرمیداد که نه نه این جمله را تایپ نکن ، نگو ، نفرست. ما هم بدتر سمج میشدیم و بعد از مدتی سبک سنگین کردن سِند را میزدیم و دیگر جای پشیمانی نبود ، جمله ای که سند شد ، سند شد! بعد از چند دقیقه که دستی در سر دیگر تلگرام جوابمان را نمیداد از گفته ی خود پشیمان میشدیم ، حس میکردیم غرورمان لگدمال شده اما خب خودمانیم ازینکه حرفمان را زدیم احساس رضایت میکردیم.
لااقل با جواب دادن مخاطب شاید دلمان آرام میگرفت ، به نوعی تمرین صبوری هم بود ، دست روی دست بگذاری ببینی خب چه تایپ میکند در نهایت... گذشت و گزینه ی ویرایش را اضافه کردی ، مثلن مینوشتیم جانم تصدقت شود کجایی دلمان لک زده و میفرستادیم ، مینشستیم بعد از چند دقیقه ای که جوابی داده نشد لجمان میگرفت ، طرف را قضاوت میکردیم که لابد سرش جایی گرم است ، دلش هم هیچ تنگ نشده و سریع دست به کار میشدیم پیام را ویرایش میکردیم چرندی مینوشتیم ، مثلن مثل اینکه تو میدانی سید خندان تاکسیِ خطی برای هفت تیر دارد؟ و دیگر گوشی را رها میکردیم به حال خودش و ما میماندیم و حسرت جوابِ نگرفته ی حرف اصلی مان! حالا دیگر اوضاع را خیلی بدتر کردی ، ساعتها فکر میکنیم ، چند دقیقه تایپ میکنیم ، چند لحظه مکث میکنیم بازخوانی میکنیم سند را میزنیم یک دقیقه منتظر جواب میمانیم و اگر جوابی نیامد ... ... دیلیت!
ماهایی که میبینی چسبیده ایم به دنیای تلگرامی ، هرکداممان شاید روزی ، جایی ، دلبسته ی آدمی بودیم که یک روز ناگهان دلش را بروزرسانی کرد و یکباره رفت که رفت! میبینی بروزرسانی همیشه هم به مذاق آدم ها خوش نمی آید ، لطفن حالا که مشتاقِ عوض شدنی لااقل آرام آرام
کینانونوشت
ماهایی که میبینی چسبیده ایم به دنیای تلگرامی ، هرکداممان شاید روزی ، جایی ، دلبسته ی آدمی بودیم که یک روز ناگهان دلش را بروزرسانی کرد و یکباره رفت که رفت! میبینی بروزرسانی همیشه هم به مذاق آدم ها خوش نمی آید ، لطفن حالا که مشتاقِ عوض شدنی لااقل آرام آرام
کینانونوشت
No comments:
Post a Comment